هنر ايراني در لهستان      

تادئوش مايدا

برگردان: ا. صارمي

 

   

 

 

 

 

 

بنا دارم با استفاده ازنمونه هاي آثارهنري، نقش آفريننده هنر ايراني در فرهنگ هنري لهستان را نشان دهم.   به جرات مي توان گفت كه هيچ كشوري در اروپا به اندازه لهستان نفوذ پررنگ هنر ايراني را بر ذوق و صنايع دستي خود تجربه نكرده است.

تاريخ مجموعه داري هنر ايراني در لهستان به قرن هاي شانزدهم وهفدهم باز مي گردد، دوره اي از ارتباطات پويا بين دو كشور. اقلام هنري صنايع دستي از طريق خريد، هدايا و در معدود مواردي به شكل غنايم جنگي به كاخها و منازل اشراف راه مي يافتند.  راه هاي بازرگاني بين ايران و لهستان بيشتر از تركيه و كرايميا  مي گذشت، روابط بازرگاني بيشتر توسط ارامنه برخوردار از مراودات اقوام هم كيش خود در ايران وتركيه اداره مي شد.  

تنها براي خريد فرش هاي ايراني و منسوجات، گروه هايي روانه مكان ساخت آنها مي شدند. در قرنهاي شانزدهم وهفتدهم تحت حكم فرمايي صفويه، به دليل اينكه صادرات اين بخش از توليدات درآمد سرشاري به دست مي داد، شاهد رشد به سزايي  شد.

كارگاه هاي بزرگ صنايع دستي - كارهان-  در تبريز، اصفهان، كاشان و اردبيل راه اندازي شده كه مصنو عات مجلل ابريشمي  تنيده در رشته هاي زر و نقره اي  و همينطور فرشهاي ابريشمي كار شده با طلا را توليد مي كردند.

ايران خاوري نواحي مهم ديگري هم داشت، خراسان با مركزيت منطقه اي در شهر هرات ( امروزه شماري از اين مكانها در كشورهاي افغانستان و ازبكستان جا دارند).

پيشتر، در دوره حكومت تيموريان (1506-1370) ، سمرغند و بخارا نيز خود را تحت تاثير فرهنگ و هنر ايراني يافتند. در كنار فرش و منسوجات، ساخت قطعه هاي  فلزي چه از نوع ابزاري و چه صرفا" با مصرف تزئيناتي به ويژه در استانهاي خاوري شكوفا شد. بسياري از آنها پر مايه تزئين ( نقش هاي گياهي و تصويري-  صحنه هاي جنگ وشكار- نماهاي داخلي دربار) و با طلا و مس روكش مي شدند.

شهرهاي زيادي  چون هرات، شيراز، تبريز و اصفهان بستر پديد آمدن كارگاه هاي بسياري را فراهم آوردند كه در آنها نسخه هاي خطي مصور توليد مي شدند.

روابط سياسي بين ايران و لهستان همچنين سهم به سزاي  در توجه به هنر و صنايع آن سرزمين دور دست داشت .

آغاز اين گونه تماسها به قرن پانزدهم باز مي گردد، زماني كه  شاهان ايراني  هيئاتي بسياري را به دربار لهستان و به مقا صد دورتر در غرب كه مسيرشان از لهستان مي گذشت  گسيل مي داشتند.

بعدها رفت و آمدهاي سياسي جريان عكس به خود گرفت. اينبار نمايندگان لهستاني راه دربار شاهان ايران را پيش گرفتند. تقديم هداياي گرانقيمت  توسط اين نمايندگان به ميزبانان خود كاملا" معمول شده  و بر اساس سليقه ي دريافت كننده آنها تدارك ديده مي شد.  

مدارك به جا مانده به ما مي گويند كه چه طور كنتاريني، نماينده ونيزي در سال 1474 در راه بازگشت از نمايندگي كشورش نزد شاه حسين به لهستان وارد شده نامه شاه را به حكومت لهستان تسليم كرد. نامه اي كه در آن شاه خواستار يك اعتلاف نظامي عليه امپراتوري عثماني شده بود. او همچنين حامل هداياي نفيسي از جانب شاه براي امپراطور و پيشكارانش  بود. 

در سال 1602 زيگمنت شاه سوم صفر مورادويچ، يك بازرگان ارمني الاصل را با هدف تهيه فرش و منسوجات مورد نياز دربار خود به ايران روانه كرد. هدف ديگر و يا شايد اصلي اين ماموريت بررسي شرايط كنوني كشور و ارتش ايران بود. يادداشتهاي سفر مورادويچ، اطلاعات ارزنده اي در باره ماموريتش  و اوضاع دربار ايران درخود دارد.

در سال 1609 روبرت شرلي انگليسي به عنوان نماينده شاه عباس اول در محضر شاه زيگونت سوم و شوراي پادشاهي وي حضور يافت. سر تا سر نيمه نخست قرن هفدهم ميلادي بده بستان هاي سياسي ايران و لهستان پويايي خاصي داشت.

سالهاي 1612،1622 و 1627 شهر هاي كراكو و ورشو شاهد ورود نمايندگان ايراني بود. در سال 1639 نيز واديسواف  شاه چهارم نماينده خود كنت تئوفيل استاحرنمبرگ را به ايران فرستاد. در اوايل سالها ي  واديسواف نماينده شاه عباس، ميرزا موسي بك را به حضور پذيرفت. بر اساس عرف معمول سفير با هدايايي گرانبها به حضور رسيد.

پيشكش هاي نمايندگان ايراني به لهستاني ها همواره از بهترين كيفيت برخوردار بودند. اگر كالاهاي وارداتي توسط بازرگانان را نيز به آنها اضافه كنيم – شاه استفان باتور تنها به عنوان يك خريدار 34 قطعه بافتني خريداري كرده است-  و به همين خاطر فراواني آثار هنري ايراني در لهستان را وام دار آنان هستيم.

علي رغم اثرات ويرانگر جنگ ها ، شمار اين مجموعه ها  هنوز قابل توجه است. تعداد قابله ملاحظه اي از قطعات به جا مانده در كليسا ها و صومعه ها نگهداري مي شوند. پادشاهان و اشراف اغلب اشياء گران بهايي را به عنوان نذورات - براي نمونه، پيروزي لهستان در وين-  يا مناسبات ديگر به اماكن مذهبي اهداء مي كردند.  

هنر ايراني همواره با نشانه هايي بارز از ساير هويت هاي جغرافيايي و فرهنگي در جهان اسلام مشخص بوده است.  هنر ايراني همچنين در توسعه هنر در بين همسايه گان خود، عراق ، سوريه، آناتولي، قفقاز، آسياي ميانه و شمال هند اعمال نفوذ داشته است.  

ارائه فرمولي چكيده از شاخصه هاي هنر ايراني دشوار است. به طور معمول  مي شود به ويژگيهايي از قبيل بهره گيري استادانه از رنگ و اثرات آنها، طرحهاي ملايم، مدلهاي ظريف و يكدست، تركيب هاي سنجيده كه     آميزش ماهرانه شكلهاي انسان و جانوران و همچنين نمادهاي حيوانات اسطوره اي.

در طي تاريخ غني خود، هنر ايراني عناصر بسياري را از شرق دور، هند، و يا تبت اقتباس  و به ديگر بخشهاي جهان اسلام منتقل كرده است. توجيه اين پديده با توجه به شرايط جغرافيايي آسان مي نمايد.

به سادگي مي توان شماري  نماد و نقشهاي آشنا از هنر اسلامي مانند سيمرغ، اژدها، ابر قدرت و چهارپاي شاخدار افسانه اي چين يا غنچه نيلوفر آبي  را  نام برد. تعدادي در برخي زمينه ها هنرمندان ايراني به درجه كمال رسيدند- از جمله سراميك، فرشبافي و  نقاشي مينياتوري.

دوران حاكميت صفوي (1722-1501 ) در ميان تمامي دوره هاي حضور آثار هنري ايراني در مجمو عه هاي لهستاني بيشترين بالندگي را داشته است.  اين رويداد منجر به انعكاس تاريخ تعاملات  سياسي و تجاري بين لهستان و ايران و همچنين شكوفايي هنرهاي زيبا كه در زمان صفويه.

دوره هاي پيشتر، مجموعه ها آثار نسبتا" كمتري را دارا بودند، اغلب شامل سراميك، شيشه و ابزار آلات فلزي مي شدند.  از قرن 16 تا 18 مجموعه هاي متنوع در سرتا سر لهستان  نمونه هايي از ارزنده ترين فرشها، منسوجات و اسلحه ها را در خود داشتند. نمونه بارز آنها، فرشهايي ابريشمي است كه در رشته هاي نقره و طلا تنيده  و اشتباها" در نمايشگاه جهاني 1878 اروپا لهستاني تلقي شد و از آن پس فرشهاي از اين دست عموما" فرش لهستاني نام نهاده شد. 

از جاذبه هاي نمايشگاه ما همچنين شامل مجموعه اي غني از بافته هاي ابريشمي، پارچه هاي زربفت، منسوجات با نقوش ذهني و  پنجره هاي برجسته با رشته هاي نقر و طلايي است.

اقلام مربوط به دوران صفوي شامل مجوعه متنوع اي از كارهاي ادبي مصور سازي شده با مينياتور و مينياتورهاي اختصاصي كه در آلبومي مرقع گردآوري شده هستند كه خود اين صحافي ها در نوع خود آثار هنري به شمار مي آيند.  

نام هاي نويسندگان آنان ، بهزاد، رضا عباسي، شاه محمود نيشابوري، سلطان حسين، ميرعلي در زمره مفاخر مينياتور و خوشنويسي است.

اولين نماشگاهي كه صرفا" به هنرهاي ايران در لهستان اختصاص يافت، توسط انجمن ارتقاء هنرهاي زيبا (زاحنتا) و جامعه ايرانيان- لهستانيان در سال 1935 سازماندهي شد.     

اين رويداد كه در ورشو برگزار شد هنر ايراني و نفوذ آن نام داشت. در اين نماشگاه 281 قطعه از قرن هاي 13 تا 20 گرد آورده شدند. همچنين قطعات برنزي لرستان متعلق به حدود هزاره اول پيش از ميلاد در اين نمايشگاه به نمايش درآمدند. بيشتر اين قطعات از مجموعه هاي خصوصي وام گرفته شده بودند. برخي ديگر از  موزه  كراشينسكي و موزه  زامويسكي  و موزه  يان شاه سوم در  لوف  و مجموعه هاي هنري واول و  مجموعه هاي ديني در شهرهاي ورشو، وويچ  و استوجانكا. 

در خصوص ايده ي اثر گذاري هنر ايراني بر كشورهاي همسايه، برگزار كنندگان نمايشگاه مجموعه اي از آثار تركي، قفقازي و مغولي را به نمايش گذاشتند.  روشن نيست چه بر سر بسياري از اشياء به نمايش درآمده در ورشو در سال 1935 آمد. خيلي ها در جنگ دوم از بين رفته يا به آلمان برده شدند.

اشياء تاريخي ايران غالبا" همراه آثار هنري تركيه در نماشگاه هاي مختلف گرامي داشت آزاد سازي وين و همچنين ساير مناسبت ها به نمايش در آمدند. براي نمونه در نمايشگاه اشياء متعلق به شاه استفان باتور و شاه يان سوم سوبيسكي در سال 19343يا نمايشي كه در بخش شرق شناسي موزه ملي كراكو در سال 1934.

مجموعه كوچكي از اشياء ايراني نيز در نمايش نوشته ها و كتابهاي شرق شناسي ، در شرق در هنر لهستان ،

آثار هنري ايراني در بسياري از مجموعه هاي سرتاسر لهستان نگهداري مي شود. موزه هاي دولتي،كاخها و كنيسه هاو كليسا هاوكتابخانه ها از نقطه نظرات تعداد قطعات به جاي مانده آثار هنري ايران تقريبا" به ا

فرش و پارچه  در شمار مهمترين آثار هنري ايراني در مجموعه هاي لهستان هستند. به ويژه بافتني هاي گرانبهاي ابريشمي.  فرش و آويزها ي پارچه اي  در گذشته در لهستان بيش از ساير كشور هاي اروپايي استفاده مي شدند. به اين دليل كه لهستان در قرن هاي 17 و 18 تحت تاثير شديد هنر ايران وتركيه قرارگرفت و توجه به محصولات شرقي بخشي از ذات هنر دوستي  اشراف لهستاني شد. درباره فرش بايد گفت كه فرش ابريشمي بيشترين توجه را به خود جلب مي كرد. ادبيات اروپايي از اين فرشها به اشتباه فرش لهستاني نام برد. لهستان خواستگاه يكي از  بزركترين مجموعه هاي اين قبيل فرشها است.

نوع ديگري از فرش كه به تعداد قابل توجه اي از ايران وارد شد و پس از آن در اروپا در جستجوي آن بودند، فرشهاي از پشم بود. و با توجه به نقشهاي آنان مانند باغ حيوان تزئينات نام گذاري شدند.

كتابهاي خطي و مينياتورها

كتابهاي خطي ( بسيار با ارزش به خاطر خوشنويسي و صحافي زيبا آنها)  كه برخي با مينياتور آذين شده اند -  و آلبومهاي مرقع مينياتور و خوشنويسي حقيقتا" مجموعه هاي حيرت آوري را به نمايش مي گذارند. با ارزشترين نمونه ها از موزه چارتوريسكي در كراكو  و از كتابخانه ملي در ورشو، و از مجموعه  زاموئيسكي سابق انتخاب شده اند. كه شامل  سه مرقع، ديوانهاي حافظ، منطق والطير فريدوالدين عطار، خمسه امير خسرو دهلوي، يوسف و زليخاي  جامي، مثنوي جلالدين رامي هستند.    شامل جواهراتي مانند كار دو طرفه " غذا خوري شاهزاده در باغ" (1530)، كه به مينياتوريست معروف سلطان حسين منتسب است.  بايد اضافه كرد، برخي از جلدهاي كتابهاي خطي در نوع خود شاهكار هستند.    

 

  پاره نخست